نوشتهها
ویدئو آموزشی کنترل و مهار افکار وسوسهساز
/۱ دیدگاه/در اندیشه نو ، زندگی نو, پیشگیری از اعتیاد, دبیر کل, کمک به خودم, گروه خانواده, مقالات تخصصی اعتیاد, موضوعات آموزشی, ویدئو های آموزشی /توسط دفتر مرکزی ققنوسشناخت درمان هوشمندانه – اسمارت ریکاوری . ویدئوی آموزشی
/۰ دیدگاه /در SMART RECOVERY, اسمارت ریکاوری, درمان هوشمندانه, مقالات تخصصی اعتیاد /توسط دفتر مرکزی ققنوسشناخت درمان هوشمندانه : برنامه درمان هوشمندانه در سال ۱۹۹۴ شروع به فعالیت کرد، درمان هوشمندانه Smart Recovery یک سازمان بین المللی است که در حال حاضر در کشورهایی همچون ایالات متحده آمریکا، کانادا، استرالیا، دانمارک، ایرلند، انگلستان و دیگر کشورهای مختلف جهان شروع به ارائه خدمات نوین و علمی در جهت درمان اعتیاد کرده است.
این برنامه تحت استانداردهای جهانی موسسه بین الملل موادمخدر است که متولی ارائه پروتکلهای درمانی اعتیاد در جهان است.
برای اطلاعات و آگاهی بیشتر از روش درمان هوشمندانه یا اسمارت ریکاوری smartrecovery کلیک نمایید.
تاثیر باور در مسیر درمان اعتیاد -ویدئو آموزشی . قسمت ۱
/۸ دیدگاه /در اخبار والدین و دوستان صمیمی, کمک به خودم, کمک به دیگران, گروه خانواده, مقالات تخصصی اعتیاد, موضوعات آموزشی, ویدئو های آموزشی /توسط دفتر مرکزی ققنوستاثیر باور در مسیر درمان اعتیاد
قسمت اول
مهمان این برنامه : جناب آقای حمید خدادوست کارشناس اعتیاد
برای دسترسی به ویدئو های آموزشی بیشتر کلیک کنید.
برای دسترسی به ویدئو های بیشتر می توانید در آپارات ما را دنبال کنید.
احساس گناه و بی کفایتی در مسیر رهایی از اعتیاد – قسمت ۱
/۷ دیدگاه /در اخبار والدین و دوستان صمیمی, کمک به خودم, کمک به دیگران, گروه خانواده, موضوعات آموزشی, ویدئو های آموزشی /توسط دفتر مرکزی ققنوساحساس گناه و بی کفایتی
یکی از اصلی ترین دلایل شروع به مصرف مواد مخدر و حتی عود مجدد می باشد.
مهمان این قسمت : سرکار خانم صبوری . کارشناس امور خانواده در حوزه اعتیاد
برای دسترسی به ویدئو های آموزشی بیشتر کلیک کنید.
برای دسترسی به ویدئو های بیشتر می توانید در آپارات ما را دنبال کنید.
ویدئو آموزشی – بلوغ فکری برای رها شدن از اعتیاد – قسمت ۲
/۵ دیدگاه /در اندیشه نو ، زندگی نو, دبیر کل, کمک به خودم, مقالات تخصصی اعتیاد, موضوعات آموزشی, ویدئو های آموزشی /توسط دفتر مرکزی ققنوسبلوغ فکری در جمعیت به چه معنا است : برای رسیدن به رهایی و پایداری در قطع مواد و یا حتی برای جلوگیری از عود مجدد و لغزش ، افراد باید چندین گام و نکته را به خوبی فرا گیرند که در این قسمت گام های اساسی را به شما عزیزان خواهیم آموخت.
برای دسترسی به ویدئو های آموزشی بیشتر کلیک کنید.
دلایل بازگشت به گروه درمانی پس از عودمجدد
/۲۱ دیدگاه /در اخبار والدین و دوستان صمیمی, کمک به خودم, گروه خانواده, موضوعات آموزشی /توسط دفتر مرکزی ققنوسموضوع: دلایل بازگشت به گروهدرمانی پس از عودمجدد
شعبه ابوذر
دبیر: آقای فرشاد دبیر
آموزشگر: آقای فرزاد شفیعی
- سلام دوستان من دانشپذیر فرزاد آموزشگر این کارگاه آموزشی هستم. امروز که موضوع دلایل بازگشت به گروه درمانی پس از عودمجدد است امیدوارم در این جلسه آن چیزی را که خداوند میخواهد بر زبان بیاورم. چون هر زمان که روی خواسته خودم پافشاری میکنم، دقیقا براساس بیماریام رفتار میکنم. زمانی که سعی میکنم خواست و اراده خداوند را به اجرا بگذارم، یک مقدار از بیماری فاصله میگیرم و مسیرم روشنتر و بازتر میشود.
- موضوع جلسه دلایل برگشت به گروه بعد از عودمجدد است و همین الان هم که دارم در این مورد صحبت میکنم تمام تن و بدنم میلرزد. من با عود مجدد مصرف مواد مخدر خسارتهای خیلی زیادی به خانواده و خودم و تمام دنیای پیرامون خودم زدم.
- هرکس که پشت این میز مینشیند میگوید احساس خوبی دارم، اما من احساس خوبی ندارم. احساس شرمندگی و خجالت دارم از اینکه در یک مقطع خیلی بالا عود مجدد کردم. کسی که عودمجدد میکند، در درونش خورد میشود و میشکند. له میشود. یاس و ناامیدی خیلی عمیقی سرتاسر وجودش را میگیرد. همین احساسات منفی باعث میشود، نتواند دوباره برگردد. هرکسی عودمجدد میکند، اگر آگاهی لازم را در گروهدرمانی گرفته باشد، آسیب شدیدی میبیند. دقیقا با بندبند وجودم در مورد احساسم صحبت میکنم.
- هیچوقت یادم نمیرود که در جشنهای رهایی که داشتم میگفتم: «اگر به من بگویند این اسلحه بالای سرت، این هم مواد، کدام را انتخاب میکنی؟ من میگویم حاضرم بمیرم سمت مواد نروم. با مصرف مواد روزبهروز مرگ را احساس میکنم، پس بمیرم بهتر از زندگی با مواد است.» این آگاهی و آموزش هم یکروزه برای من به دست نیامد.
- روز اول که وارد گروهدرمانی شدم را فراموش نمیکنم. زمانی که در تهران سه کمپ بیشتر وجود نداشت و من به همراه مادرم میرفتم. به خاطر مصرف شدید و استفاده بسیار زیاد از قرصهای روانگردان، هر سه پذیرش نکردند. از این میترسیدند که من دچار تشنج بشوم. مادرم گریه میکرد و میگفت: «تنها جایی که امید داشتم بروی و خلاصی پیدا کنی اینجا بود که دست رد به سینهام زدند.» تنها یک نفر راهنمایی کرد که برای اینکه تشنج اتفاق نیفتد باید درمان زیر نظر پزشک متخصص انجام شود. به پزشک مراجعه کردم. از من پرسید قصدت از مصرف مواد چیست و چرا نمیخواهی پاک شوی؟ من گفتم خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد اما نمیتوانم. از دستم برنمیآید. چندین بار ترک کردم و راههای خیلی زیادی رفتم.کتابهای زیادی خواندم و به پزشکان زیادی مراجعه کردم. گفت: میخواهی واقعا رها شوی؟ گفتم: بله. گفت: یک جا وجود دارد که میتوانند به تو کمک کنند. گفتم: کجا؟ گفت: اول یک دوره درمانی را طی کن تا به تو بگویم.
به گونهای که خودش میدانست مرا برای رسیدن به رهایی تشنه نگه داشت. یکسری دارو به من داد که به مدت یک ماه آن داروها را استفاده کردم. بعد از یک ماه داروها را ضعیفتر کرد. دو ماه مرحله درمان طول کشید. بعد از اینکه داروها را قطع کرد، آدرس یکی از جلسات را به من داد. من خندهام گرفت. گفتم: این همه دکتر متخصص نتوانست به من کمک کند. حالا چطور یک جلسه آموزشی میتواند این کار را انجام دهد؟ چطور همچین چیزی ممکن است؟ با مادرم به آن جلسه رفتیم. یک نفر دم در خوشآمدگویی کرد. صدای دست زدن میآمد و ترسهای من اجازه نداد بتوانم وارد شوم. هرچه مادرم اصرار کرد و گفت: برو ببین حرفشان چیست؟ من گفتم: نمیخواهم! من خودم میتوانم. - نقطه اوج بیماری اعتیاد تکرار یک اشتباه و انتظار نتیجه متفاوت داشتن است. من بارها و بارها خودم اقدام به ترک کرده بودم و موفق نشده بودم ولی این بیماری باز به من دستور میداد که تو خودت میتوانی از پس این مشکل بربیایی. خودت میتوانی از این گرفتاری نجات پیدا کنی. دوباره اقدام کردم و نتوانستم و دوباره شکست خوردم.
- من هیچگاه اسم ماده مصرفی خود را در هیچ جایی نگفتهام چون اعتقادم بر این است که به هیچ عنوان نباید از ماده مصرفی که استفاده میشود صحبت کنید و آن را با جزییات توضیح دهید.
- یک معتاد تنها دنبال تغییر احساسات و افکار خود میگردد و هر مادهای را مصرف میکند تا به این هدف برسد.
- بعد از اینکه به پاکی ظاهری رسیدم و ظاهرم تغییر کرد، با خودم گفتم من که الان مصرفی ندارم پس میتوانم مشروب مصرف کنم و همین باعث شد دوباره به مصرف قبلی خودم برگردم. تا اینکه بالاخره پیام جمعیت را گرفتم و تازه فهمیدم چه کاری باید انجام دهم. آن زمان فکر میکردم تمام مشکل و گرفتاری من مصرف مواد مخدر است ولی زمانی که آموزش و آگاهی و یک شناخت نسبت به بیماری خودم پیدا کردم، دیدم بیماری من به خودی خود خطرناک و وحشتناک است و مواد مخدر تنها غذای بیماری من است که به آن نیرو و قوت میدهد. آن را قوی میکند و من را از فعالیت بازمیدارد. من را وادار به کارهایی میکند که برخلاف میل باطنی انجام میدهم. هرسال که سطح آگاهیم بیشتر میشد، یکسری ترسها در وجودم پررنگتر میشد و همیشه از این میترسیدم که یک روز خراب کنم. چیزی که از آن میترسیدم در یک مقطع خیلی بالای پاکی فقط به خاطر یک اشتباه اتفاق افتاد.
- تمام آن چیزهایی که به دست آوردم را در عرض سه ماه از دست دادم. زندگی، ماشین، خانه، کارخانه و همه شرایط خوب اقتصادی را از دست دادم. صادقانه میگویم که در حال حاضر به هیچ وجه افسوس چیزهایی که از دست دادم را نمیخورم. در مدت چهار سالی که در عود مجدد بودم، هیچ ماده مخدری نمیتوانست آن وجدانی که در آن چند سال پاکی بیدار شده بود را خاموش کند. به بدترین شکل ممکن مصرف میکردم تا این ندای درونی من خاموش شود، اما نمیشد.
- یک زمان مصرف میکردم اما نمیفهمیدم دارم چه کار میکنم، چون یکسری باورهای غلط اطرافم بود که با آنها زندگی میکردم و میگفتم: همین درست است. به همین خاطر مصرف مواد در آن برهه جواب میداد.
- زمانی که آگاهی پیدا کردم و به خود واقعیام برگشتم و وجدانم بیدار شد، دیگر هیچ مادهای نمیتوانست جواب این وجداندرد را بدهد. تنها کسانی که عود مجدد کردهاند از حال و احساس من باخبر هستند و میدانند من چه میگویم. من در زمان عودمجدد مصرف نکردم که لذت ببرم. مصرف کردم که انتقام از خودم بگیرم و به هر طریقی از خودم و از این فشار و بلا خلاص شوم. چندبار اقدام به خودکشی کردم. مواد را با هم مصرف کردم که بدنم ایست کند و تمام شود و از این دنیا بروم. در این چهار سال هیچ کس با من مواد مصرف نکرد مگر کسی که اولین بارش بود، چون زمان مصرف گریه میکردم و حال بسیار بدی داشتم. همه از من فراری بودند و میگفتند: تو چه دیوانهای هستی. اصلا چرا مصرف میکنی وقتی تا این حد به هم میریزی؟!!
- در عودمجدد خیلی رفتارهای زشت داشتم، چون اختیارم دست خودم نبود. وقتی کنترل انسان از دستش خارج شود، دست به رفتاری میزند، که برخلاف میل باطنیاش است. مغز انسان به جسم دستور میدهد که چگونه حرکت کند. وقتی مغز من تحت کنترل مواد مخدر باشد، مواد به من دستور میدهد که چه کاری انجام دهم. قدرت و نیروی مواد دستور میدهد و من کورکورانه انجام میدهم.
- من در زمانی که پاک بودم ازدواج کردم و همسر من هیچ شناختی نسبت به موادمخدر نداشت. شش ماه که از زمان عودمجدد گذشت، کارمان به جدایی رسید. چهار سال و نیم در لغزش بودم. برای فرار از واقعیتها کارهایی میکردم که فقط به زندان بیفتم و از واقعیتهای دنیای بیرون دور باشم و فاصله بگیرم. سه سال و نیم در زندان بودم. در زندان هم مصرف میکردم. خانواده را تحت فشار قرار میدادم که برای من پول بریزند تا من بتوانم مصرف کنم. در زندان هم از آن شکنجهای که به خودم میدادم دست بر نمیداشتم. وقتی از زندان بیرون آمدم بدترین اتفاق زندگی برایم افتاد. برادر جوانم به خاطر مصرف مواد مخدر از دنیا رفت. حتی این اتفاق هم تلنگری نشد برای اینکه من از خواب غفلت بیدار شوم. مادر من با چهار فرزند درگیر اعتیاد روزگار بدی را گذراند. خسارتهایی که من به اطرافیانم زدم کم نبوده است. از خدا میخواهم این اتفاق برای هیچکس نیفتد.
- تبریک میگویم به کسانی که روی این صندلیها با روشنبینی مینشینند. آنها خیلی موفقتر میشوند. از تجربیات دردآور افرادی مثل من درس میگیرند.
- افسوس میخورم به حال کسانی که با تمام این صحبتها که میشنوند، دوباره بخواهند به مصرف رو بیاورند و در خواب غفلت غرق شوند و بنده و اسیر مواد مخدر باشند.
- از خدا میخواهم کمکم کند و آن شور و اشتیاق اوایل حضور در گروهدرمانی دوباره به درونم برگردد و از این احساسات و افکار منفی که خود را عقل کل میدانم دست بردارم. من اگر میفهمیدم در آن مقطع لغزش نمیکردم. من هیچ اطلاعات و آگاهی و دانشی نسبت به بیماری اعتیادم نداشتم فقط توهم آگاهی بود. صادقانه میگویم توهم آگاهی بود!!! حتی چندماه اولی هم که به این جمعیت آمده بودم، این توهم باعث میشد از زاویه دیگری نگاه کنم.
- یک جا تسلیم شدم و گفتم خدایا کمک کن بتوانم با یک ذهن باز و خالی از تجربیات افراد حاضر در جمعیت استفاده کنم. من از لحاظ اطلاعات پر هستم ولی چه فایده، آنجایی که باید از آن استفاده میکردم، این کار را نکردم. من باید بدانم که اعتیاد درمان نمیشود، بلکه در یک جایی میتوان آن را متوقف کرد. من به عنوان یک مصرفکننده که به رهایی رسیده، باید بدانم تا آخر عمر نسبت به مصرف هرگونه ماده مخدر آلرژی دارم و حتی یک بار مصرف دوباره من را به خانه اول و حتی به وضعیت بدتر از قبل برمیگرداند.
- باران وقتی میبارد بر همه چیز میبارد. این رحمت خداوند شامل حال همه میشود. نکته قشنگ اینجاست که زمانی رحمت خداوند، جاری میشود که ما پرهیز کنیم. در قرآن هم آمده است که رحمت خداوند شامل حال مومنین و پرهیزگاران میگردد. یک سری از افرادی که اینجا هستند به دنبال معجزه میگردند، غافل از اینکه اگر دقت کنند متوجه میشوند، همین قدم برداشتن در مسیر رهایی یک معجزه است. پرهیز باعث میشود دریچههای رحمت خداوند به روی ما باز شود و اتفاقات خوبی بیفتد که باورنکردنی است و انتظارش را نداریم. من اینها را با تمام سلولهایم درک کردهام. امیدوارم دریچههای رحمت خداوند به روی شما باز شود و آن را ببینید تا در مسیر رهایی بتوانید ثابتقدم باشید.
- امیدوارم هیچ عود مجددی در هیچ مقطعی برای هیچ کسی اتفاق نیفتد. امیدوارم تمام مرحله اولیها به مرحله دوم برسند و لذت رها شدن از چنگال بیماری اعتیاد را حس کنند و به چیزهایی که میخواهند برسند. ارزش ما خیلی بالاتر از چیزی است که فکر میکنیم. ما لیاقت بهترینها را داریم. کافیست از خواب غفلت بیدار شویم.
- من به نیرویی که در جمعیت وجود دارد اعتقاد قلبی دارم. من تنها راه رهایی را در همین جلسات گروهدرمانی و شنیدن سرگذشت یک همدرد یافتم. بیرون از اینجا برای هیچکس مهم نیست من چندسال رهایی داشتهام و چه کارهایی کردهام. عشق فقط در اینجا جریان دارد. چهره اعتیاد آنقدر بیرون از اینجا زشت است که هیچ جایگاهی ندارد.
- من آخرین بار با اصرار بچهها به کمپ رفتم اوایل راضی نبودم اما کمکم با صحبتهایی که با راهنمای خودم داشتم و پس از گذشتن مدتی که آن گرد و غبار کنار رفت، توانستم راه را پیدا کنم.
- امیدوارم از این فرصتی که خداوند به من داده بهترین استفاده را بکنم و با عملکردم قدردان لطف او باشم. امیدوارم دوباره تولد یکسالگی خودم را ببینم. امیدوارم در مسیر رهایی ثابتقدم باشم و خدمت کنم تا جایی که از دستم برمیآید.
- بهترین کلید و بهترین حال خوب در گروهدرمانی خدمت کردن است. من با دراختیار گذاشتن تجربیاتم برای دیگری میتوانم آنها را حفظ کنم.
- دانشپذیر پرویز: آموزشگری شما بسیار عالی بود. من را به دوران قبل خودم بردید. من در مقطع پایین لغزش کردم. کسی که لغزش میکند بازگشتش خیلی سخت است. از خدا میخواهم برای کسی اتفاق نیفتد. بزرگترین دارایی یک فرد در این جمعیت رهاییاش است. از خدا میخواهم همه بتوانند آن را حفظ کنند. برگشتن سخت است اما غیر ممکن نیست. من به خودم نمیدیدم دوباره بتوانم خانوادهام را دور خودم جمع کنم و در تهران زندگی خود را جمع و جور کنم و یک کار داشته باشم. انسان اگر در مسیر قرار بگیرد درهایی به رویش باز میشود که در اندیشه نمیگنجد. من در زندگی خودم این را دیدم. از خدا میخواهم لیاقت این داشتهها را به من بدهد تا بتوانم آنها را حفظ کنم، مخصوصا رهایی و خانوادهام را که هر دو را مدیون جمعیت هستم. جمعیت اول روی ذهنیت من کار کرد تا توانستم دیدگاهم را نسبت به زندگی تغییر دهم و در مسیر باقی بمانم. نکته مهمی که شما گفتید خدمت کردن است. خدمت کردن شاهکلید است. با خدمت کردن میتوانم رهایی و زندگیام را حفظ کنم.
- دانشیار سلطانی: برای شما آرزوی موفقیت میکنم. تجربه عودمجدد بسیار سخت گذشت، اما سختی میگذرد. مهمترین کار خدمت کردن است که راه را برای رشد باز میکند. خدمت به همدرد معجزه میکند.
- دانشپذیر حسن: موضوع این است که چرا باید بعد از عودمجدد وصل باشیم و چرا باید کارگاههای آموزشی را ادامه دهیم؟ من تجربه عودمجدد را داشتهام اما نگذاشتم بین من و گروهدرمانی فاصله بیفتد. بلافاصله در گروهدرمانی حاضر شدم و به راهنمای خودم وصل شدم. کسی که بعد از رسیدن به رهایی سراغ مصرف میرود، باید قبول کند که این حرکت قضاوتهای اطرافیان را به همراه دارد. عودمجدد در مقطع بالا بسیار سخت است، چون باورهای خود فرد و خانواده و اطرافیان کاملا به هم میریزد. کسی که درست آموش گرفته باشد، بعد از عودمجدد بلافاصله حضور پیدا میکند و نمیگذارد فاصله بیفتد. آموزشها را دوباره میگیرد و مسیر را رها نمیکند.
- دانشیار قربانی: خدا را شکر میکنم فرزندم به رهایی رسید. من هیچوقت ناامید نشدم و میدانستم یک روز درست میشود.
- دبیر: یادم میآید زمانی که از گروهدرمانی بیرون آمدم دو سال طول کشید تا برگردم. وقتی برگشتم چیزی نداشتم. این را به کسانی میگویم که خیلی راحت میروند و دیگر نمیآیند. خیلی راحت خود را حذف میکنند. من روزی آمدم که بسیار نیاز به کمک داشتم. این نیاز باعث شد انگیزههای من تقویت شود. امروز اگر ماندگار شدم تا الان به این دلیل است که برای خودم هدفگذاری کردم. روی یک هدف کار میکنم. خدمت گرفتم که به امید خدا به هدفم برسم. امیدوارم کسانی که خیلی این کارگاهها را سبک میگیرند و فقط برای وقتگذرانی میآیند و میروند به امید اینکه دوباره برگردند متوجه شوند که ممکن است بعدی در کار نباشد و هیچوقت نتوانند برگردند. امیدوارم همه به این باور برسیم که اگر وصل نباشیم به جمعیت خودمان حذف میشویم. مواد مخدر شاه و گدا نمیشناسد و همه را زمین میزند. امیدوارم همه در مسیر قرار بگیریم و ثابتقدم باشیم.دانشنگار این مطلب : دانشیار فلاح
آدرس دفتر مرکزی
تهران . میدان خراسان . خیابان خاوران . بعد از فرهنگسرای خاوران . روبروی بلوار شاهد . مجتمع اداری تجاری مهدیس . بلوک اداری جنوبی . واحد 11
ساعت کار : 7 الی 15 همه روزه بجز روزهای تعطیل
مراجعه حضوری : از ساعت 9 الی 14
تلفن تماس : 33437131