
دبیر: سرکار خانم ممیوند
آموزشگر: آقای حسن کریمی
- آیا به راستی کسی می داند رهایی چیست؟ آیا تمام افرادی که در جمعیت وجود دارند، فرقی نمیکند چه خانم و چه آقا، رها هستند؟ رهایی فقط به معنای کنده شدن از مواد مخدر نیست!! رهایی قطع هرگونه وابستگی است.این وابستگی هرچیزی می تواند باشد. من به ماشینم وابستگی دارم، من به مادیات وابستگی دارم، من به دروغ وابستگی دارم، به بینظمی وابستگی دارم و …
- برای شروع رهایی اولین چیزی که ما باید بدانیم، این است که بدانیم کجا قرار گرفتیم؟ چه معایبی داریم؟ چه وابستگیهایی داریم؟ درواقع باید خود را آنالیز کنیم و در مورد خود قضاوت کنیم. ببینیم دارای چه نکات منفی، نواقص، وابستگیها و چه نکات مثبتی هستیم؟ زمانی که موشکافی کردیم که چه نواقصی داریم، بیشک روی آنها میتوانیم کار کنیم. برای اینکه به این مرحله برسیم، باید از کلید یک یعنی قبول واقعیت و پذیرش استفاده
کنیم. من تا زمانی که نپذیرم ایراد دارم، به هیچ عنوان به دنبال رفع آن نخواهم بود.
- آیا در این جمع کسی هست که از زمان ورود به گروهدرمانی، عیبهای خود را شناسایی کرده و روی آنها کار کرده باشد؟ کسی که بپذیرد وابستگی دارد، قدم اول و میتوان گفت بزر گترین قدم را در مسیر رشد برداشته است. تا زمانی که من نپذیرم ایراد دارم، به هیچ عنوان نمیتوانم کاری برای آن انجام دهم.
- برای شروع، اول باید جایگاه خود را مشخص کنیم. میخواهیم از جهل و ناآگاهی (وابستگی در نتیجه جهل و نادانی یعنی درک نکردن موضوع به وجود می آید) به سمت آ گاهی حرکت کنیم. میخواهیم مسافرتی را شروع کنیم.
- ابتدا باید به وسیله نقلیهای که قرار است با آن حرکت کنیم به طور کامل شناخت داشته باشیم. وقتی این شناخت وجود نداشته باشد، نمیتوان حرکتی را با آن وسیله نقلیه شروع کرد. پس اول باید مبدا شناخته شود. باید بدانیم در کجا قرار گرفتیم؟!
- من زمانی که وارد گروهدرمانی شدم، فکر میکردم انسان خیلی کاملی هستم و همه چیز را میدانم. این غرور اجازه نمیداد چیزی از اطراف دریافت کنم. اجازه نمیداد به حرف راهنما به طور کامل گوش کنم و به دنبال شناسایی عیبهای رفتاری خود بگردم. اجازه نمیداد مبدا خود را پیدا کنم و خود را آنالیز کنم. بعد از مدتی که این غرور کمکم کنار رفت و متوجه شدم چیزی نمیدانم، شروع به یاد گرفتن کردم. دیدم غرور دارم، دروغ میگویم، بینظمی دارم و … هرچیزی که فکر میکردم ندارم، داشتم. به مرور زمان روی آنها کار کردم. در حال حاضر فکر میکنم به اندازه ده درصد پیشرفت و رشد داشتهام.
- این غرور یک جای دیگر هم سر و کلهاش پیدا میشود و آن زمانی است که من به عنوان فردی که به رهایی رسیده و زمان رهایی هم برایش بالا رفته است، به یک تازه وارد برخورد میکنم و احترام از جانب او دریافت نمیکنم. به قدری به هم میریزم و برآشفته میشوم که حد ندارد. این غرور نشان میدهد من هنوز هیچ چیزی در گروهدرمانی یاد نگرفتهام. در واقع من رها نشدم، ول شدم!!! رها شدن به معنی این است که روی تمام عیبهای خود کار کنم.باید بپذیرم که یک سری عیبها را دارم. این پذیرفتن خیلی سخت است. چون همه ما خود را کامل میدانیم. خیلی جرات میخواهد، شخصی دست خود را بالا ببرد و به نقص خود اعتراف کند و یا حتی در دل خود این را قبول کند.
- من در گذشته وقتی با کسی مشکل پیدا میکردم، سریع شخص مقابل را مقصر میدانستم. تا زمانی که عذرخواهی نمیکرد، کوتاه نمی آمدم. ولی در گروهدرمانی یاد گرفتم، اول فکر کنم من چه کاری کردم که باعث واکنشی خاص از سمت مقابل شدم؟ یاد گرفتم اول حق را به طرف مقابل بدهم و تجزیه و تحلیل کنم، ببینم چه اشتباهی کردم که طرف مقابل چنین واکنشی از خود نشان داده است؟! دیگر مانند گذشته حق به جانب نیستم.
- در گذشته، وقتی با همسرم سر موضوعی مشکل پیدا میکردم، میگفتم او مقصر است؛ من که آدم خوبی هستم و ایرادی ندارم. الان یاد گرفتم اول فکر کنم من چه رفتاری کردم؟! آموزش گرفتم و سعی کردم در زندگی آنها را پیاده کنم. اول باید کلید «یک» یعنی قبول واقعیت و پذیرش را به درستی به کار ببریم، بعد به سراغ کلید دو یعنی نیاز و انگیزه برویم.
- کلید «دو» نیاز و انگیزه است. نیاز من این است که به رهایی برسم. از کل اعتیادهای پنداری و … کنده شوم.اعتیاد، فقط مواد مخدر نیست. غیبت کردن، ساعتها با تلفن صحبت کردن، دروغ و … همگی اعتیاد هستند. من نیاز دارم که تغییر کنم و انسان درستی باشم. این نیاز باعث ایجاد انگیزه برای تغییر میشود.
- کلید «سه» تغییر حرکت از یک وضعیت به وضعیت دیگر در جهت صحیح است. همانطور که گفته شد، برای حرکت حتما باید وسیله درستی را انتخاب کنیم.
- قصد دارم از جهل و ناآگاهی به سوی عقل، درایت و رهایی حرکت کنم. این شدنی نیست، مگر اینکه اشتیاق خود را برای کسب دانستنیهای لازم، توسعه دهم، تا در راه رشد بازنمانم. این همان کلید «چهار» است. من میخواهم حرکت کنم. وسیله نقلیه آماده است. آیا توشه مناسبی برای راه برداشتهام؟! آیا وسایلی که برای یک سفر خیلی خوب لازم است با خود برداشتهام که در طول راه بتوانم از آن استفاده کنم؟ سفرم باید به درستی انجام شود، چون در راه رشد و تعالی حرکت میکنم.
- کلید «پنج»: «ایمان و اطمینان قلبی کامل و روشن به راهنما نیازمند فرایند زمان و صبر میباشد.»
– وسایل سفر را برداشتهام. وسایل مهیاست، اما راهبلد نیستم. این راه را تا به حال نرفتهام. به خاطر اینکه بتوانم این راه را درست بروم و به رهایی برسم، باید یک را هبلد انتخاب کنم. این شخص در جمعیت همان راهنماست. کسی که جلوتر از من حرکت کرده است. کسی که این مسیر را درست رفته است. پس من باید به این فرد اقتدا کنم و دنبالهرو در راهش باشم، تا برسم به کلید «شش» که: «انسان هرچه هست ساخته اندیشه خود است.» من از راهنما الگو گرفتم و آموزشها را دریافت کردم. ذهن من باید تغییر کند. تفکر من باید تغییر کند. آن تفکر نشاندهنده شخصیت من است. زمانی که مصر فکننده بودم، حجابی روی ذهنم را گرفته بود. مواد مخدر به من دستور میداد که چه عملکردی داشته باشم. فردی که از مواد دستور میگیرد، مشخص است که چگونه انسانی است!!
- حالا که شروع به تغییر کردم و در جهت صحیح و رهایی میخواهم قدم بردارم، باید طرز تفکر من تغییر کند. ثابت شده به تنهایی این تغییر اتفاق نمیافتد. بر اساس کلید «هفت»، «کیفیت زندگی ما بستگی به عملکرد اصولی ما دارد.» زندگی روزبهروز بهتر خواهد شد. نوع رفتارم مشخصکننده سطح زندگی من است. هر عملکردی داشته باشم، زندگی من در همان حد است. ما در هر جایگاهی که قرار داریم، عدالت مطلق خداوند است. من هر طور رفتار کنم در همان سطح، جایگاه من قرار دارد. زمانی که تمام عقل خود را به مواد دادیم، زندگیمان از هم پاشید. زندگی ما از زمانی شروع به تغییر کرد، که به گروهدرمانی آمدیم و گفتیم میخواهیم رها شویم. این تغییر از همان جا شروع شد. بر اساس کلید «هشت»، «الگوبرداری از تجارب گذشته برای موفقیت در آینده تاثیرگذار است.» من به خاطر اینکه بتوانم آینده بهتری داشته باشم، باید از کارهایی که در گذشته انجام دادم، چه خوب و چه بد، کسب تجربه و الگوبرداری کنم، تا به موفقیت برسم.
- کلید «نه»: «آشنایی با شهر درون، آشنایی با رموزی است که معایب و محاسن آشکار و پنهان ما را آشکار میسازد. آشنایی با شهر درون، آشنایی با وجود انسانی ما است. شهر برون صورت و دست و پا و اعضای بدن است که قابل رویت است، اما شهر درون را نمیشود دید. شهر درون آن چیزی است که تفکر ما را میسازد و تفکر ما، شخصیت ما را میسازد.
- کلید «ده»: «عشق ورزیدن به خواستههای ارزشمند ما موجب پیدایش شور و هیجان و انرژی مضاعف در ما میشود.»
– زمانی که در گروهدرمانی قرار میگیریم و خوبیها را میبینیم، اگر برای آ نها ارزش قائل شویم، اگر روی آنها کار کنیم، بدون شک اشتیاق بیشتری برای کسب آ گاهی و کمک به دیگران پیدا میکنیم. دلمان میخواهد هر روز بهتر از دیروز باشیم.
- کلید «یازده»: «خود را علیرغم ناکامی در پیشامدهای تلخ گذشته بخشیده و با کسب آموزش، روند روبهرشد خود را ادامه دهیم.»
– چیزی که به سراغ تمام افراد مصرفکننده میآید، این است که بعد از رهایی، فکر و خیال تخریبهایی که در گذشته داشتهاند، آ نها را عذاب میدهد. گاهی حتی فرد ممکن است به خودکشی فکر کند. باید خود را ببخشیم. باید قبول کنیم، در آن زمان مواد مخدر دستوردهنده بوده است. زمانی که من مواد مصرف نمیکردم، چنین شخصیتی نداشتم. زمانی که مواد مصرف نمیکردم، با زمان مصرف قابل مقایسه نبوده است. باید خودم را ببخشم تا بتوانم روزبهروز پیشرفت کنم. اگر نبخشم مطمئنا همیشه درجا میزنم و کارهای خیلی بدتر از زمان مصرف انجام خواهم داد، چون احساس ناامیدی پیدا میکنم و میگویم: «فایده ندارد، من که دیگر زندگیام را از دست دادهام و همه چیز را باختهام.» اگر خود را ببخشم و به داشتههایم عشق بورزم، جریان به سمت مثبت پیش میرود. اگر کمی دقت کنم، در شرایطی که فکر میکنم همه چیز را از دست دادهام، باز هم میتوانم نعمتهایی پیدا کنم که به خاطر آنها باید از ته قلب سپاسگزار خداوند باشم و همانها میتوانند مرا در مسیر رهایی به سمت جلو حرکت دهند.
- کلید «دوازده»: «با خدمت به همنوعان سرعت رشد خود را در جهت رسیدن به اهداف مقدسمان و در نهایت به سمت خالق یگانه افزایش دهیم.»
– هدف، رهایی است. رهایی چیزی فراتر از مواد مخدر است. مواد خیلی وقت است که کنار رفته است و من به عنوان کسی که مصرف مواد مخدر را کنار گذاشته، مشغول خدمت به دیگران هستم. این خدمت در واقع خدمت به خود است. بابت خدمتی که میکنم، هیچ منتی سر کسی ندارم. با این خدمت، در واقع یک هدف برای خود قرار دادهام و به سمت آن هدف که رهایی است پیش میروم. من باید بدانم در وضعیت فعلی هنوز رها نشدم. تنها از مواد مخدر کنده شدهام. تا رهایی خیلی کار دارم. با پنج سال مواد مصرف نکردن به رهایی نمیرسم. زمانی که از رفتار و عمل اشتباه دست بکشم، آن زمان میتوانم بگویم رها شدم. خدمت کردن انسان را صیقل میدهد. خدمت کردن باعث میشود بسیاری از رفتارهای اشتباه به کلی از زندگی بیرون برود. به عنوان راهنما و کسی که به دیگران خدمت میکند، دیگر در شان خودم نمیبینم بعضی کارها را انجام دهم.
- کلید «سیزده»: «سنجش ابزاری جهت تعیین میزان پویایی و رعایت اصول برای نزدیک شدن به هدف میباشد.»
– گاهی باید خود را ارزیابی کنیم و ببینیم در این مدتی که به گروهدرمانی میآییم و در جهت رهایی قدم برمیداریم، چقدر موفق شدهایم؟ چقدر توانستهایم قدم برداریم؟ چقدر کار انجام دادهایم؟ آیا موفق بودهایم یا وقت خود را هدر
دادهایم؟ آیا فقط آمدهایم که حضور فیزیکی داشته باشیم؟ آیا تغییری کردهایم؟ آیا نسبت به روزی که وارد این مکان شدهایم، چیزی به اطلاعاتمان اضافه شده است؟ اگر این سنجش را داشته باشیم بیشک موفق میشویم.
- بعد از اینکه به رهایی رسیدیم، مراقبت احتیاج داریم. برای مراقبه همیشه این سیزده کلید را باید مرور کنیم.
- دو برادر بودند، یکی از آن دو به بیابان میرود و با خدا راز و نیاز میکند. دیگری یک طلافروشی داخل شهر میزند. بعد از سالها، برادری که در بیابان بود و راز و نیاز میکرد، به شهر میآید و به مغازه برادرش میرود. برادرش از او میخواهد مدتی در مغازه بماند تا او برگردد. وقتی برمیگردد میبیند برادرش خیس شده است و از او میپرسد چرا تنگ آب را آن بالا گذاشتی؟ در جواب میگوید: «این تنگ آب آن بالا بود که هر زمان اگر فکر من منحرف شد و از خودم مراقبه نکردم، خودبهخود بریزد.» برادرش گفت: تو داخل شهر بودی من به بیابان برای مراقبه و راز و نیاز رفتم، اما وقتی به اینجا آمدم مراقبه نکردم و آب ریخت.»
- بهتر است مراقب خود باشیم و از قضاوت کردن دیگران پرهیز کنیم. هیچ لزومی ندارد در مورد دیگران نظر دهیم و صحبت کنیم. مراقب خود باشیم تا به رهایی برسیم. رهایی را برای همه آرزو میکنم.
- دانشپذیر پیمان: بیشتر میخواهم در مورد احساسم صحبت کنم. خسته هستم و شاید گهگاهی فراموشکاری به سراغم بیاید و روزهای اول را یادم برود. عکسی در موبایلم دارم و گاهی آن را نگاه میکنم، تا یادم نرود از کجا به اینجا رسیدم. شرایط سخت زندگی باعث فشارهایی میشود که ممکن است از لحاظ روحی به هم بریزم. اما راهم را ادامه میدهم. در مورد موضوع جلسه باید بگویم کسی که میخواهد به رهایی برسد، باید ابتدا شکست خود را پذیرفته باشد. سالها تجربه گروهدرمانی این را نشان میدهد. کسی که نپذیرفته باشد در مجموعه رفتار و تفکراتش در زندگی شکست خورده است، به هیچ وجه نمیتواند به رهایی برسد. کسی که به این شکست اعتراف کند، نصف راه را پیش رفته است. من یک لغزشی بودم. پس از لغزش سه سال مصرف کردم. من خیلی چیزها را میدانستم. روزی که به اینجا آمدم، درد زیادی را متحمل شدم، چون بعد از چند سال پاکی، با یک لغزش، دوباره باید شروع میکردم. چیزی که خیلی به من کمک کرد این بود که جلوی راهنمای خودم اعتراف کردم و از ته دل گفتم: «من شکست خود را پذیرفتم.» با این حرکت خیلی از بارهاو دیوارهای روحی و روانی برای من فروریخت. آن تکبر و غرور، آن شعارهای من میدانم، من میتوانم، من همهکارهام!!!، تمامی آن ادعاهای دروغی، تا حدود زیادی ریخت. وقتی در مسیر قرار گرفتم دیدم هنوز هم اثراتی از ادعاهای گذشته مانده است. انگار دوباره رشد میکند. زمانی که به ده روز پاکی رسیدم دو خواب دیدم. در یکی از خوابها یک اژدهای ترسناک دیدم که توانستم آن را از بین ببرم. وقتی برای افراد خبره تعریف کردم، به من گفتند، این اژدها همان بیماری اعتیاد است که باید با ابزاری که در دست داری (سیزده کلید رهایی)، آن را شکست دهی. اگر خیلی از چیزهایی که یاد گرفتهای را کنار بگذاری و دیگر به آنها عمل نکنی، آن اژدها دوباره برمیگردد، حتی اگر ده سال هم گذشته باشد. من اینگونه در مسیر رهایی قدم برداشتم. همیشه ابزار کارم در دستم بود و از آن استفاده میکردم. من از ته دل صحبت میکنم و قصد ندارم دانش خود را ارائه دهم. من همیشه ابزارم کف دستم بوده است. هرکس این ابزار را رها کند، بدون شک، مثل گذشته من، لغزش میکند. اگر سیزده کلید همیشه در جیبم باشد، میتوانم این رهایی را که با سختی به دست آوردهام حفظ کنم.
- دانشپذیر محمد: همه زندانهای عالم یک روز خراب میشوند و زندانی رها میشود، اما خدا نکند روزی بیاید که انسان اسیر ذهن خودش شود. هیچ زندانی مخوفتر از ذهن انسان نیست. اگر انسانی اسیر ذهن خودش شود،
هیچ چیزی نمیتواند او را رها کند. امیدوارم روزی به این باور برسیم که بتوانیم خود را از جهل، نادانی، کبر، غرور و … نجات دهیم. رهایی از بند مواد مخدر، در برابر اینها چیزی نیست. ابتدا باید از بند مشکلات ذهنی رها شویم تا
بتوانیم در رهایی از مواد مخدر پایدار بمانیم. امیدوارم به این معرفت و حالت روحانی و باور برسیم که من به عنوان یک انسان، برای مواد مخدر ساخته نشدهام. رهایی یک مسیر است و این مسیر تا زمان مرگ باید طی شود. ما هیچ زمانی نباید از این تلاش دست بکشیم.
- دبیر: رهایی قطع هرگونه وابستگی در جهت صحیح است. زمانی رها میشویم که دیگر به گذشته خود برنگردیم. همه ما در اینجا هستیم تا روی نقصهای خود کار کنیم و در مسیر رهایی حرکت کنیم. امیدوارم همگی در جهت صحیح گام برداریم.