چگونه مشکلات خود را حل کنیم ؟
شعبه ابوذر
دبیر: آقای پرویز صحبتی
آموزشگر: خانم سلطانی
- چه بسیار شود که چیزی را ناگوار شمارید ولی به حقیقت خیر در آن بوده است. «بقره، ۲۱۶»
- روزی «زیبایی» و «زشتی» در ساحل دریا به هم رسیدند. آن دو به هم گفتند: «بیا در دریا شنا کنیم.» برهنه شدند و در آب شنا کردند. زمانی گذشت و زشتی به ساحل بازگشت و جامههای زیبایی را پوشید و رفت.
زیبایی نیز از دریا بیرون آمد و تنپوشش را نیافت. از برهنگی خویش شرم کرد و به ناچار لباس زشتی را پوشید و به راه خود رفت.
- تا این زمان نیز، مردان و زنان، این دو را با هم اشتباه میگیرند. اما اندک افرادی هم هستند که چهره زیبایی را میبینند و فارغ از جامههایی که بر تن دارد او را میشناسند و برخی نیز چهره زشتی را میشناسند و لباسهایش او را از چشمهای اینان پنهان نمیدارد.
چگونه باید مشکلات را حل کرد
- در این زندگی چه بسیار زیباییهایی که زشت مینمایند و چه زشتیهایی که زیبا جلوه میکنند. این کتاب درباره یکی از بزرگترین زیباییهایی است که زشت جلوهگر شده است. زیبایی «مشکلات».
- اصولا ما آدمها از هرگونه سختی و دردسری بیزاریم و با شنیدن کلمه «سختی» منزجر و نگران میشویم. این مساله خود منعکسکننده نگاه و نگرش ما به واقعیت «مشکلات» است. ما اغلب مشکلات و سختیها را به دو گونه تعبیر و توجیه میکنیم:
- بدشانسی و بداقبالی
- کیفر گناهان و اعمال ناشایست
- هدف از این آموزش این است که چهره واقعی و اصیل و ارزشهای نهفته در مشکلات و بحرانها به شما نشان داده شود و بار دیگر لباس زیبایی بر قامت مشکلات پوشانده شود، به صورتی که این تغییر نگرش باعث شود با آغوشی باز به استقبال این موهبت بزرگ الهی بروید و به جای آه و ناله و شکایت، خردمندانه از پس حل آنها برآیید و از آنها سود ببرید.
- «مشکل، نگرشی است که نسبت به مشکل دارید.»
- یک کاغذ سپید بردارید و در مرکز آن نقطهای بگذارید. فرض کنید آن نقطه شما هستید. حالا دایرهای دور آن بکشید. نام این دایره، دایره نفوذ است. در واقع هر مسالهای که برای شما به راحتی قابل حل شدن است و شما را به دردسر نمیاندازد، در این دایره قرار میگیرد. حالا دایرهای بزرگتر دور دایره نفوذتان رسم کنید. نام این دایره، دایره نگرانی است. وسعت دایره نفوذ نشاندهنده میزان توانمندیهای شماست. هرچه انسان توانمندتر باشد، یعنی دایره نفوذ بزرگتری داشته باشد، شرایط و مسائل بیشتری در دایره نفوذش قرار میگیرد.
- دایره نفوذ و نگرانی انسانها با هم متفاوت است، چون توانمندیها و ظرفیتهای افراد متفاوت است. ممکن است یک اتفاق برای یک نفر بحران بزرگ تلقی شود، اما همان مساله برای دیگری چیز مهمی محسوب نشود.
به عنوان مثال یک دانشیار در کارگروه صحبت میکند و از یک مشکل در زندگی شکایت میکند که از نظر بقیه مشکلی نیست و سعی میکنند با صحبتهایشان فرد را قانع کنند که این مشکل حلشدنی است و آن شخص قبول نمیکند. این نشان میدهد که به دلیل کوچک بودن دایره نفوذ، این مشکل آن قدر برایش بزرگ شده که باعث رنجش خاطرش شده است.
- هرچه بیشتر رشد کنیم و تجربیات بیشتری به دست آوریم، دایره نفوذمان گسترده میشود و در واقع رشد چیزی جز گسترش دایره نفوذ نیست.
- بلوغ مقولهای مربوط به سن و سال نیست. خیلیها از نظر سنی بالغ به نظر میرسند، اما با کوچکترین مسالهای از کوره در میروند، افسرده میشوند و ماتم میگیرند. زیرا در واقع آنها هنوز به رشد واقعی نرسیدهاند.
به سادگی و از نوع مسائل و بحرانهای افراد میتوان به رشد و پختگی آنها پی برد. اینکه یک فرد چیزی را مساله و مشکل بداند منعکسکننده میزان بلوغ اوست. به عنوان مثال زمانی که من مشکلی را بزرگ میدانم، اگر همه جمع شوند و بگویند این مشکل بزرگ نیست، باز در ذهن من آن مشکل بزرگ است و این یعنی من هنوز به رشد واقعی نرسیدم و این نشاندهنده میزان بلوغ من است.
- افراد در برابر مشکلات دو نوع عکسالعمل نشان میدهند:
- برخی ترجیح میدهند که از دایره نفوذ خود خارج نشوند و از چیزی که باعث نگرانی میشود فاصله میگیرند و نمیخواهند با آن روبهرو شوند. این افراد به جای راه حل مسائل صورت مساله را پاک میکنند و یا نادیده میگیرند. آنها امیدوارند با گذر زمان فرجی حاصل شود و مشکلات خود به خود حل شوند. به عنوان مثال، برخی افراد برای اینکه از مشکلات فرار کنند، روی به مواد مخدر میآورند.
- اما عدهای هم هستند که به استقبال مسائل و شرایط دشوار میروند، هرچند آزرده میشوند اما میدانند بهترین راه حل، فائق آمدن بر دشواریهاست. گروه دوم در واقع از طریق حل مسائل و مشکلات دایره نفوذ خود را گسترش میدهند. پس از حل هر مسالهای توان فرد برابر با اندازه آن مشکل رشد میکند. به صورتی که هر مشکل و شرایطی که به اندازه مشکل قبلی باشد به علت گسترش دایره نفوذ در این منطقه قرار میگیرد و آنها دیگر از این بابت آزرده نمیشوند.
- شما هیچ مشکلی ندارید تنها مشکلی که وجود دارد این است که فراموش کردهاید برای چه به دنیا آمدهاید. قرار نبوده زندگی ساده باشد. قرار نبوده راحت و بیدردسر باشد. زندگی به این منظور طراحی شده است که شما را با چالش رشد و تغییر روبهرو کند تا انسانی خودآگاهتر و مهربانتر و کمالیافتهتر شوید. زندگی به صورت یکنواخت معنا و مفهومی ندارد.
- زندگی یک کلاس و دوره فراگیری مسائل ریاضی است. آنها که فکر میکنند خوشبختی یعنی یک زندگی بدون مشکل و پیچیدگی، هنوز حقیقت آن را درک نکردهاند. اگر مسالهای نباشد، بحران و دردسری نباشد، انسان هیچ چیز یاد نمیگیرد و هیچ فرصتی برای رشد و تعالی نخواهد داشت.
- هدف زندگی رشد و تعالی است. هدفی که بدون وجود مشکلات راهی برای دست یافتن به آن نخواهیم یافت. مشکلات به ما انگیزه پیشرفت و رشد میدهند. در واقع باید کلمه «مشکل» در ذهن ما به تداعی «پیشرفت» باشد، یعنی هر زمان به مشکلی برمیخوریم بلافاصله به جای احساس ناامیدی و ترس، از اینکه میتوانیم ظرفیت وجودی خود را گسترش دهیم شاد شویم.
- مشکلات و مسائل نه تنها کفاره گناهانمان نیست، بلکه عالیترین نعمتهای الهی است.
سلسله کوی دوست حلقه دام بلاست
هرکه در این حلقه نیست، فارغ از این ماجراست
- نویسندهای میگفت: «وقتی خدا بخواهد هدیهای برای شما بفرستد، آن را در مشکلی میپیچد و هرچه مشکل بزرگتر باشد، هدیه هم بزرگتر است.» مشکلات، بدشانسی و بدبیاری نیز نیستند، بلکه بزرگترین فرصتها و مجالها در دل گرفتاریهاست.
- «آلبرت اینشتین» معتقد است: «مجال در دل دشواریها نهفته است.»
- مشکلات، را شکلات کنیم. برای رویارویی با موانع دو راه داریم: مانع دیدن آنها و تسلیم شدن، یا استفاده از آنها. کسی می تواند بر مشکلات غلبه کند که آنها را به نفع خود تغییر دهد. کوهنورد صخرهای را در پیش رو میبیند، از صخره بالا میرود و صخره تبدیل به استراحتگاه میشود. همه چیز در ارتقاء خود خلاصه میشود. اگر به مانع مانند چیزی که باید بر آن غلبه کنید بنگرید، مانع خواهد ماند. اگر به مانع، مانند چیزی که به آن نیاز دارید نگاه کنید، آنگاه به استقبال آن میروید.
- در یک موزه معروف که با سنگهای مرمر کفپوش شده بود، مجسمه بسیار زیبای مرمرینی به نمایش گذاشته بودند که مردم از راههای دور و نزدیک برای دیدنش به آنجا میرفتند. کسی نبود که مجسمه زیبا را ببیند و لب به تحسین باز نکند. شبی سنگ مرمرینی که کفپوش سالن بود با مجسمه شروع به حرف زدن کرد:
– این منصفانه نیست، چرا همه پا روی من میگذارند تا تو را تحسین کنند؟ مگر یادت نیست ما هر دو در یک معدن بودیم؟ این عادلانه نیست. من خیلی شاکیام.
مجسمه لبخند زد و آرام گفت:
– یادت هست روزی که مجسمهساز خواست رویت کار کند چقدر سرسختی و مقاومت کردی؟
سنگ پاسخ داد:
– بله، آخر ابزارش به من آسیب میرساند. گمان کردم میخواهد آزارم دهد. من تحمل این همه درد و رنج را نداشتم.
و مجسمه با همان آرامش و لبخند ملیح ادامه داد:
– ولی من فکر کردم که به طور حتم میخواهد از من چیزی بینظیر بسازد. قطعا قرار است به یک شاهکار تبدیل شوم. به طور یقین در پی این رنج، گنجی نهفته است. به او گفتم هرچه میخواهی ضربه بزن، بتراش و صیقل بده! لذا درد کارهایش و لطمههایی را که ابزارش به من میزدند، به جان خریدم و هرچه بیشتر میشدند بیشتر تاب میآوردم تا زیباتر شوم. امروز نمیتوانی دیگران را سرزنش کنی که چرا روی تو پا میگذارند و بیتوجه عبور میکنند. این را خودت خواستی.
- حالا ما در مواقع مشکلات چه تحملی داریم. هویج و قهوه را در نظر بگیرید. این دو را در آب جوش میگذاریم. هویج در شرایط آب جوش از سختی به نرمی تبدیل میشود، اما قهوه رنگ و عطر و بوی خود را به آب جوش میدهد و نمیگذارد آب جوش آن را تغییر دهد. پس باید سعی کنیم قهوه باشیم و نگذاریم شرایط بر ما حاکم شود و کم بیاوریم.
- ما انسانها همانند چای کیسهای هستیم تا در آب داغ نیفتیم متوجه جوهر وجود خویش نمیشویم. دست و پنجه نرم کردن با مشکلات ما را متوجه استعدادهای وجودیمان میکند. یاد بگیریم در برابر مشکلات مقاومت کرده و کم نیاوریم، تا به نتیجه مطلوب برسیم. مشکلات فرصتهایی هستند که به ما داده شده تا بتوانیم جوهر وجود خود را آشکار کنیم.
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است «هوشنگ ابتهاج»
- هر بحران ممکن است در جهت مثبت یا منفی حرکت کند. این وظیفه شماست که بحران را به موفقیت تبدیل کنید. «کیم ووچونگ»
- هیچ چیز آرامشبخشتر از آن نیست که دریابیم مشکلات همسایه نیز دست کم به اندازه مشکلات خودمان بزرگ است.
- فقط ما نیستیم که مشکلات داریم. خداوند به همه هر چیزی را به یک اندازه داده است، چه غم و چه شادی، فقط ظاهر آن متفاوت است.
- گاهی خوب است در کنار مشکلاتی که داریم، چیزهایی که برای ما عادی شده را مرور کنیم تا با مشکلات کنار بیاییم.
- خدا را شکر که تمام شب صدای خرخر شوهرم را میشنوم این یعنی او زنده و سالم است.
- خدا را شکر که دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاکی است این یعنی او در خانه است و در خیابانها پرسه نمیزند.
- خدا را شکر که مالیات میپردازم این یعنی شغل و درآمدی دارم.
- خدا را شکر که باید ریخت و پاشهای بعد از میهمانی را جمع کنم این یعنی در میان دوستانم بودهام.
- خدا را شکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شدهاند این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم.
- خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا میافتم این یعنی توان سخت کار کردن را دارم.
- خدا را شکر که باید زمین را بشویم و پنجرهها را تمیز کنم این یعنی خانهای دارم.
- خدا را شکر که در مکانی دور جای پارک پیدا کردهام این یعنی هم توان راه رفتن را دارم و هم اتومبیلی برای سوار شدن.
- خدا را شکر که سر و صدای همسایهها را میشنوم این یعنی میتوانم بشنوم.
- خدا را شکر که این همه شستنی و اتوکردنی دارم این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم.
- خدا را شکر که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم این یعنی من هنوز زندهام.
- خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار میشوم، این یعنی به یاد میآورم که اغلب اوقات سالم هستم.
- خدا را شکر که خرید هدایای سال نو جیبم را خالی میکند، این یعنی عزیزانی دارم که میتوانم برای آنها هدیه بخرم.
- خدا را شکر جمعیتی پیدا کردم که اعتیاد همسرم را گرفت و آرامش را جایگزین آن کرد، این یعنی خداوند با من است.
- بیاموزید که تنها بیست درصد از زمان خویش را صرف مشکل کنید و مابقی آن را برای یافتن راه حل بگذارید.
- اگر به دنبال آرامش ذهن هستید به پیشامدهای زندگی برچسب خوب یا بد نزنید.
- گاه گذشت زمان ثابت خواهد کرد آنچه را «امروز» فاجعه و مصیبت مینامیم لطف و عنایت الهی بوده است.
خدا گر زحکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری

مشکلات قابل حل است
- مشکلات ناشی از عدم خودشکوفایی است. چنین به نظر میرسد که رنج و پریشانی مرگ، معنی زندگی را در میرباید. اما من هرگز از گفتن این نکته خسته نخواهم شد که: «آنچه واقعا در زندگی از کف میرود امکانات و تواناییهای ماست و لحظهای که این امکانات و تواناییها شکوفا شود به واقعیت پیوسته و جزء گنجینههای پربهای بشری به گذشته جاویدان تعلق پیدا میکند، گذشتهای که هیچ چیز در آن گم نمیشود و همه چیز دستنخورده پابرجاست.» «ویکتور فرانکل»
- هدف زندگانی آن است که تمامی تواناییهای بالقوه خود در مقام انسان را شکوفا و بهترین خویشتن خویش و نیز بیشترین رشد و شکوفایی را از خود ظاهر سازید. «باربارا دی آنجلیس»
- تمام عقل و درایت و هوش و ذکاوت و قدرت و شجاعتی که به خدا نسبت میدهیم آن را در خود نیز میتوانیم بیابیم. فقط کافی است که کمی خود را باور کنیم.
- آینده ما به خیلی چیزها بستگی دارد، ولی بیش از همه به خود ما بستگی دارد.
- باورها و عقایدمان ظرفی است که در آن قرار گرفته و رشد میکنیم. هر مقدار باورهای متعالیتر و بزرگتری داشته باشیم، به همان اندازه به خودمان اجازه میدهیم ظرفیتهای بیشتری از ابعاد انسانیمان را رشد دهیم و شکوفا کنیم، پس کافی است خودباوری، خودباوری و خودباوری داشته باشیم.
- وقتی که کسی گمان کرد دیگر احتیاجی به پیشرفت ندارد باید تابوت خود را آماده کند. «ماروی»
- بسیاری از مردم در بیست و پنج سالگی میمیرند اما در هفتاد و پنج سالگی دفن میشوند. ما هر زمان احساس کردیم که نیاز به پیشرفت نداریم در هر سنی که باشیم متوقف شده و مردهایم. فقط نفس میکشیم تا زمانی که جسممان هم از کار بیفتد.
- انسان دو خالق دارد: خداوند و خودش. خداوند خالق بالقوه آدمیست اما این انسان است که باید استعدادها و توانمندیها و جنبهها و واقعیتهای وجودی خود را به مرحله بالفعل درآورد و خلق کند. اگر فردی نتواند وجودش را به صورت کاملا نمایان کند و به رشد و کمال نرسد، یک موجود ناقصالخلقه است.
- در زندگی هر مرد یا زنی زمانی فرا میرسد که به تلاش فوقالعادهای نیاز است. زمانی که هر دری را زده و نتیجه نگرفتهایم. زمانی که زندگی، ظالمانه به نظر میرسد. زمانی که هرچه ایمان، ارزش، محبت، گذشت و پشتکار داشتهایم صرف کردهایم و حتی از حد خود فراتر رفتهایم. بعضی از مردم چنین شرایطی را فرصتی میدانند تا تواناییهای خود را بهتر سازند و خود را محک بزنند. بعضیها هم اجازه میدهند که این تجربیات تلخ آنها را نابود سازد. هرگز فکر کردهاید که چرا افراد مختلف در برابر دشواریهای زندگی عکسالعملهای گوناگون از خود بروز میدهند؟ «آنتونی رابینز»
- از زندگی خود یک شاهکار بسازید. باور داشته باشید که میتوانید از پس مشکلات بر بیایید…
- گردآورنده : دانشیار فلاح
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.